ماها کمی مرده پرستیم با از دست رفتن عزیزی بر سرو صورت می زنیم وآه وناله شیون راه می اندازیم
زبان به تمجید و تعریف وامی کنیم و چنین بو چنان بود چه گلی بود چه اخلاق و حسناتی داشت و نگو ونپرس
واز این دست حرفها
دوستی دارم که در یک سال سه مصیبت بزرگی دید ابتدا به طور اتفاقی برادرش سکته کرد بعد از چندی فلج و دار فانی را وداع کرد .
چهلمش تمام نشده بود خواهرش بر اثر سرطان فوت کرد سنشان 45تا50 بود
تا اینجایش کمی قابل هضم و تحمل بود بالاخره عمری کرده بودند و ازدواج کرده فرزند داشتند هرچند آرزوی عروسی فرزندان خویش را به گور بردند
اما سومی که چند ماه بعد اتفاق بود خیلی سوزنده و درد ناک بود ان این بود که دختربزرگ برادر فوت کرده اش که تازگی ها کارپیدا کرده بود تا نان آور سه خواهر و دو برادر کوچکش باشد در برگشت از کارش جلوی درب خانه اش که کنار جاده بود با ماشینی تصادف کرد درجا فوت کرد . واقعا تحملش خیلی سخت بود فکرش هم ادم را می رنجاند دیدن این خانواده و عزاداریشان دلخراش بود
آیا واقعا هدف از زندگی و تلاش چیست نه اینکه باید برای خدا باشد برای ابادی اخرت باشد کسی چه فکر می کند شاید کسی 200 سال عمر کند و یا نفر بعدی یکی از ماها باشد ایا اماده ایم
باید که قدر این زندگی کوتاه را دانست و از آن به بهترین وجه در خدمت به همنوعان استفاده کرد
ثروت اندوزی جاه طلبی تکبر ,دعوا سر ,ملاک واملاک وپست ومقام وهیچ و پوچ ارزشش رادارد,/شاید
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
چو مؤمن آینه مؤمن یقین شد
چرا با آینه ما روگرانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
مولوی
123
1342